ولايت يا حيات حقيقى
از ظاهر آيه بر مى آيد كه انسان پيش از آنكه در زمره عباد صالح در آيد مرده بوده و حيات نداشته است. حيات و زندگى از هنگامى به او عنايت مى شود كه دست ولايت بر سر او قرار گيرد: «وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»، «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِّنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَةً»؛ انسانها تا وقتى كه عمل صالح انجام ندادهاند داراى حيات انسانى نيستند.
حياتى كه از طرف حق تعالى به انسانها داده مى شود غير از آن حيات جسمانى و مادى است كه قبلاً داشتهاند؛ آن حيات، حياتى مادى است، حياتى حيوانى و كثيف است و داراى ارزش نيست ولى اين حيات، حياتى پاكيزه است و هميشگى است و مرگ ندارد.
موت انسان در هنگام مرگ موت حيوانى است و حيات انسانى او هميشگى است و پس از مرگ نيز دوام دارد. انسان با مرگ از حيات كثيف دنيوى بيرون مىرود و چنانچه داراى حيات الهى و انسانى باشد پس از مرگ نيز همچنان زنده خواهد بود: «اُوْلئِك كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإِيْمانَ وَ أَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ».
هر موجودى در مرحلهاى از حيات قرار دارد و در همان مرحله داراى روح خاصى است؛ نبات داراى حيات است و روح نباتى دارد، حيوان داراى حيات است و روح حيوانى دارد، انسان نيز اگر در زمره عباد صالح نباشد داراى روحى حيوانى است و تفاوتش با ساير حيوانات در قيافه ظاهرى او و بهره هايى است كه از نظر عقل و تفكر دارد، امّا اگر مصداق عباد صالح باشد روح ديگرى پيدا مى كند كه روح الهى است و روح الهى به آنها عنايت مى شود.
کتاب شوق وصال جلد 1 صفحه 2- تالیف آیت الله صافی (ره) – تحقیق و نشر موسسه فرهنگی صاحب الامر(عج)