رَين، ختم و طبع
گوش باطنش كر شده است، يعنى ديگر برگشت ندارد، ديگر شنوايى نخواهد داشت، اين را در منطق قرآن «رَين» مى گويند، گاهى به آن «ختم» اطلاق شده است، و گاهى طَبْع گفته شده است.
تا به اين حد نرسيده، موعظه اثر مى كند. رفيق خوب اثر مى كند. گاهى خودش وقتى كه كار خيرى كرد منشأ مى شود كه از جانب خدا تنبّهى پيدا بكند، الهاماتى به او مى شود، به قلبش القائاتى مى شود. و همين امور ممكن است متنبه اش كند و از خواب غفلت بيدار شود و رو به خدا برود، گاهى مى شود كه شيطان را عقب سر مى گذارد و به صراط مستقيم (اللَّه) مى رود، اينها آثار حسنات است.
امّا اگر به اين حد رسيد كه باطنش فلج شد و از كار افتاد، ديگر خلاص است. و به اين حد هم به واسطه معصيت مى رسد؛ يعنى اينطور نيست كه يك بندهاى از بندگان خدا از ابتداى طفوليتش، از ابتداى بلوغش به حدّ «ختم» برسد، نه! خداوند او را آزاد خلق كرده و مى تواند بنده خوب خدا باشد، از اولياء خدا باشد همينطور هم مى تواند از اولياء شيطان بشود؛ يعنى امكاناتى كه دارد دو بُعدى است و دو جنبه دارد: «إنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إمَّا شَاكِراً وَ إمَّا كَفُوراً». ما انسان را خلق كرديم، راه خير و شرّ را هم به او ياد داديم؛ حالا يا شاكر است يا كفور. آزاد و مختار است، آزادىِ اراده دارد؛ مى تواند راه خدا را برود، مى تواند راه شيطان را برود، هر دوى اينها در اختيارش هست تا خودش چه اختيار بكند. سوء اختيار داشته باشد يا حسن اختيار، بالأخره اگر ايمان آورد، اگر چه ايمانش ضعيف هم باشد - ابتدايش اينطورى است كه صاحب نفس امّاره است - نفسش او را بسيار امر به سوء مى كند و سراغ بدى ها مى رود.
کتاب شوق وصال جلد 1 صفحه 8- تالیف آیت الله صافی (ره) – تحقیق و نشر موسسه فرهنگی صاحب الامر(عج)