نیمۀ رجب
شهادت شخص العالَم,عَینُ العشق و العشق العین,خَلُّاق الصبر,زِینَة الرَّسول,روح البتول,کلمة المرتضی,نَفسُ المُطمَئِنَةُ الأولیاء,ذَبیحَةُ الله,عبودِیَّت:ومارَأَیتُ إلّا جمیلا,وِلایة:انتِ بحمد الله عالِمةٌ غَیرَ مُعَلمَّه
قابل و مقبولی که در مقتل عشق از نای نی اوست بانگ فتقبّل مِنّا,عقیلة العالِمَین,اُخت الکِفلِتین,مَهبَطُ الحَسنَینَ
حضرت صدیقۀ صغری بنت امیرالمومنین زینب کبری سلام الله علیها به:منتقم آل الله,طالب خون حسین علیه السلام حضرت بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف و جمیع موالیان و دوستان آل الله تسلیت و تهنیت عرض می نمائیم.
.............................................................
قسمتی از اشعار عمان سامانی در توصیف وداع حضرت سیّدالشهداء با خاتون دو سرا حضرت زینب سلام الله علیها
قابل اسرار دید آن سینه را***مستعد جلوه,آن آئینه را
ملک هستی منهدم یکباره کرد***پردۀ پندار او را پاره کرد
معنی اندر لوح صورت نقش بست***آنچه از جان خاست در دل نشست
خیمه زد در ملک جانش شاه غیب***شسته شد ز آب یقینش زنگ ریب
معنی خود را بچشم خویش دید***صورت آینده راه از پیش دید
آفتابی کرد در زینب ظهور***ذره یی ز آن,آتش وادی طور
شد عیان در طور جانش رایتی***خَّرَ موسی صعقا,ز آن آیتی
عین زینب دید زینب را بعین***بلکه با عین حسین عین حسین
طلعت جان را به چشم جسم دید***در سراپای مسمی اسم دید
غیب بین گردید با چشم شهود***خواند بر لوح وفا,نقش عهود
دید تابی در خود بی تاب شد***دیده ی خورشید بین پر آب شد
صورت حالش پریشانی گرفت***دست بی تابی به پیشانی گرفت
خواست تا بر خرمن جنس زنان***آتش انداز«اناالاعلی»زنان
دید شه لب را به دندان میگزد***کز تو اینجا پرده داری می سزد
رخ ز بیتابی,نمی تابی چرا؟***در حضور دوست,بیتابی چرا؟
کرد خود داری ولی تابش نبود***ظرفیت در خورد آن آبش نبود
از تجلی های آن سرو سهی***خواست تا زینب کند قالب تهی
سایه سان بر پای آن پاک اوفتاد***صیحه زن غش کرد و بر خاک اوفتاد
از رکاب ای شهسوار حق پرست***پای خالی کن که زینب شد ز دست
شد پیاده بر زمین زانو نهاد***بر سر زانو سر بانو نهاد
پس در آغوشش نشانید و نشست***دست بر دل زد,دل آوردش بدست
گفتگو کردند با هم متصل***این به آن و آن به این,از راه دل
دیگ اینجا گفتگو را راه نیست***پرده افکندند و کس را راه نیست